معرفی کتاب «تیم اثر بخش»
بسياري از ما کم و بيش تجربه فعاليت در قالب گروه- هاي کاري را داشته ايم و تجربه هاي تلخ و شيرين فراواني در اين زمينه داريم.درباره اينکه ما ايراني ها در انجام کارهاي تيمي موفق هستيم يا نه اختلاف نظر وجود دارد. آنهايي که معتقدند ما درکارهاي تيمي موفق نيستيم شواهدي از ورزش هاي دسته جمعي ارائه مي کنند.کسب موفقيت هاي بين المللي در رشته هاي انفرادي نظير تکواندو، وزنه برداري و کشتي در مقايسه با نتايج ورزش هاي تيمي کارنامه بهتري داشته است. اما در اين نوشتار هدف، بررسي صحت و سقم اين موضوع نيست بلکه هدف معرفي کتابي تحت عنوان « تيم اثر بخش» مي باشد. نويسنده اين کتاب سوزان ويلن؛ روان شناس، محقق و استاد دانشگاه مي باشد.وي تا سال۲۰۰۱ استاد مطالعات روان شناسي و مديرهيئت علمي مرکز آموزش و توسعه دانشگاه تمپل فيلادلفيا بود و در سال ۱۹۸۲ جايزه استاد بزرگ اين دانشگاه را دريافت کرد. ايشان در پروژه هاي تحقيقاتي متعددي همکاري داشته و به گروه هاي کاري مختلفي در آمريکا و اروپا مشاوره ارائه مي دهد. اين کتاب توسط محمد سردارنيا ترجمه شده که ايشان نيز در زمينه امور اجرايي بخش صنعت بيش از ۳۰سال تجربه مديريتي دارد.کتــاب توسط انتشارات لوح فکر در سال ۱۳۹۰به چاپ رسيده، داراي ۲۱۴ صفحه و مشتمل بر ده فصل مي باشد که تا کنون بعنوان يکي پرفروش ترين کتابها در کشور مطرح مي باشد.
کتاب بيانگر تجربيات کاري و عيني نويسنده در محيط هايي است که در آن قرار گرفته از اين رو حس خوبي را به خواننده منتقل مي کند. حسي که خواننده را وادار به پياده سازي گام به گام راهنمايي هاي ارائه شده براي ايجاد گروه، ارزيابيهايي که بايد از عملکرد اعضاء و رهبر آن به عمل آورد، چگونگي برخورد با مشکلات و تنگناهاي فراروي کار تيمي و اخذ تصميمات لازم و در نهايت پايدار کردن عملکرد بالاي تيمي در بنگاه خود خواهد کرد. در اين کتاب به درستي تآکيد مي شود کار گروهي ضرورت موفقيت هر سازماني است و بيان اين واقعيت که وقتي تيم ها خوبند همه چيز خوب است.
اغلب مردم علاقه اي به کار کردن در گروه ندارند، بسياري شرکت در جلسات را وقت تلف کردن مي دانند. اغلب ما تجربيات تلخي از کار کردن در گروه ها داريم. برخي از ما کار گروهي را مترادف با جدال، احساس بد و ناکارايي مي دانيم. اين تعجب برانگيز نيست چرا که خيلي از گروهها براي مؤثر عمل کردن با مشکل مواجه اند. حتي گروه هايي که در نهايت موفق به تشکيل تيم شده اند، دوران پر تنش و ناخشنودي را تجربه کرده اند. در واقع تفاوت ميان يک گروه کاري و يک تيم ،موضوع مهم اين کتاب است. يک گروه کاري متشکل از اعضاء آن تلاش مي کنند جهت تحقق اهداف، به ديدگاه مشترکي از اهداف و ساختار سازماني مؤثر و کارا از آن دست پيدا کنند. يک گروه کاري هنگامي به يک تيم تبديل مي شود که اهداف مشترک و روش هاي مؤثر تحقق آنها در گروه استقرار پيدا کند.چگونگي تبديل گروه هاي کاري به تيم، موضوع مورد بحث اين کتاب مي باشد. در سراسرکتاب آنجا که به گروه ها اشاره مي شود، منظور آنهايي است که به سطح مطلوب و مؤثري از کار گروهي دست پيدا نکرده اند و منظور از تيم،گروه هايي هستند که مؤثر و کارا فعاليت داشته اند. به اختصار مي توان اينگونه بيان کرد در فصل اول پس از مقدمه هدف از اين کتاب و آشنايي با مفاهيمي چون گروه کاري، تيم و تفاوتهاي آنها اشاره مي شود و در فصل دوم به اقداماتي که در سازمان هاي بزرگ مي تواند به موفقيت هاي گروه کمک کنند توجه شده است.
که از جمله اين اقدامات به اختصار مي توان به بيان واضح و روشن ماموريت سازماني، حمايت از خلاقيت، ارزش قايل شدن براي کيفت و خدمات عالي، توجه به جزئيات، ارزش گذاشت به توصيه هاي تيم و پاداش دادن به کار تيمي در مقايسه با عملکرد فردي اشاره کرد. در فصل سوم چگونگي شکل گيري و عملکرد گروهها را بيان مي کندکه اين فرآيند در قالب چهار گام از جمله: گام اول وابستگي و ورود، گام دوم عدم وابستگي و مبارزه، گام سوم اعتماد و توسعه گروه و گام چهارم کار و بهره وري تيمي محقق مي شود.در فصل چهار به مشخصات تيم هاي بهره ور پرداخته شده که از جمله اين ويژگي ها مي توان آگاهي از اهداف، به کارگيري راه حل تيمي، آگاهي از نقش و وظايف محوله، استفاده از توانمندي اعضا، ارتباط و بازخورد، اتخاذ استراتژي هاي موثر در تصميم گيري، چشم پوشي از کاستي ها، انسجام و مشارکت گروهي. سپس در ادامه در فصول ۵ و۶ به مشخصات اعضاء و رهبران مؤثر اشاره شده است که از جمله مشخصات اعضا شامل عدم سرزنش ديگران به خاطر مشکلات گروه، تشويق فرآيند شفاف سازي وظايف و به کار گيري ساختار ارتباطي باز ميباشد . و همچنين به عنوان يکي از مهمترين ويژگيهاي رهبري، مي توان به تغيير سبک رهبري متناسب با نيازهاي توسعه گروه در زمانهاي مشخص اشاره کرد.
در فصل سوم اين کتاب براي ايجاد گروه گام هايي تعريف و مشخص شده است که گروه ها به ترتيب با عبور از آنها شکل واقعي خود را پيدا مي کنند.از اين رو در فصل هفتم به اهداف اولين گام اشاره مي شود که هدف آن ايجاد حس تعلق و پيش بيني الگوي تعامل بين اعضاست. فصل هشتم به اهداف گام دوم ايجاد گروه مي پردازد با عنايت به اينکه که در اين گام تعارض با رهبر و بين اعضاي گروه امري اجتناب ناپذير مي باشد، لذا افزايش اعتماد ميان اعضا گروه، لذت بردن از کار گروهي و مؤثر بودن از جمله اهداف اين گام به شمار مي آيد. فصل نهم به تشريح اهداف گام سوم مي پردازد که مرحله اعتماد و سازماندهي مجدد است و در نهايت در فصل دهم اين کتاب به اهداف آخرين گام ايجاد گروه که پايدار کردن عملکرد بالاست، پرداخته مي شود که اين اهداف شامل انجام کار به نحو احسن، تصميم گيري و حفظ همبستگي مي باشد و در نهايت در اين مرحله است که مي توان گفت گروه کاري به تيم و يک«تيم اثر بخش» تبديل مي شود.